Web Analytics Made Easy - Statcounter

عمل جراحی را دکتر ناصر تابش، چهارم آبان سال ۱۳۶۵ در بیمارستان افشار اندیمشک انجام داد. هم خود عمل جراحی، عمل پیچیده و سختی بود، و هم تصمیم به اجرای آن به شهامت بسیار نیاز داشت. می‌گوید «در منزل بودم که خبر دادند یک مجروح جنگی در بیمارستان افشار هست که یک بمب خوشه‌ای عمل‌نکرده وارد پای او شده است و احتیاج فوری به عمل جراحی دارد، چون ممکن است [بمب]هر لحظه منفجر شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

شما هم بیایید و نظر بدهید.»

روایت این ماجرای نفس‌گیر و عملی که قرعه انجام آن به نام دکتر تابش افتاد، در یکی از ضمایم کتاب «ماجرای مک‌فارلین» که چهل‌وچهارمین کتاب از مجموعه کتاب‌های روزشمار جنگ ایران و عراق است وجود دارد. این کتاب مانند سایر کتاب‌های مجموعه روزشمار از سوی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس منتشر شده است و نام یحیی فوزی، علیرضا لطف‌الله زادگان و مهدی انصاری به عنوان مؤلفان روی جلد آن به چشم می‌خورد. روایت عملی که دکتر تابش انجام داد، در این کتاب ذیل روز چهارم آبان، در بخش ضمیمه و از قول خبرنگار روزنامه کیهان در اندیمشک بازخوانی می‌شود.

امتحان سخت و تصمیم دشوار

پیش از او چند پزشک جراح و تعدادی از افسران پایگاه هوایی دزفول آنجا حاضر بودند. گفتنی‌ها را به او گفتند؛ اینکه این بمب یکی از خطرناک‌ترین بمب‌های موجود جهان است و از انفجار آن صد‌ها ترکش به اطراف پرتاب می‌شود. «خلاصه از خطراتش صحبت می‌کردند و می‌گفتند ما این بمب را می‌شناسیم و از نوع برزیلی آن است و برای خنثی کردن آن باید به بمب دسترسی داشته باشیم. بمب داخل عضلات ران مجروح هست و هیچ نقطه‌ای از آن بیرون نیست. مخصوصاً قسمت چاشنی و ماسوره که کاملاً در ران بیمار مجروح قرار گرفته است.»

اینجا دکتر تابش، پرسشی را به زبان آورد که خودش پاسخ آن را می‌دانست. پرسید «حالا از ما چه می‌خواهید؟» آن‌ها می‌خواستند با جراحی، بمب یا حداقل قسمتی از آن از ران مجروح خارج شود تا عملیات خنثی‌سازی را شروع کنند. دکتر به فکر فرورفت. می‌دانست این عمل با عمل‌های قبلی متفاوت است. پزشک کارکشته‌ای بود. حداقل چهار سال در مناطق جنگی مانده و بار‌ها جراحت‌های کوچک و بزرگ رزمندگان و مردم جنگ‌زده را درمان کرده بود. همیشه جان بیماران در خطر بود و او می‌کوشید این خطر را رفع کند، اما این بار برای نجات مجروح باید جان خودش را نیز به مخاطره می‌انداخت.

انجام این عمل را پذیرفت و درباره بهترین و مطمئن‌ترین شیوه اجرای آن با همکارانش مشورت کرد. در کمیسیون پزشکی پیشنهاد‌هایی به میان آمد، از جمله اینکه پای مجروح را قطع کنند. دکتر تابش این پیشنهاد را رد کرد. «چون این کار دور از شئون پزشکی بود. چون انسان نمی‌تواند به خاطر ترس، عضوی را از بدن قطع کند. به علاوه کمی از بمب بالای ران بود و قطع کردن آن کار ساده‌ای نبود. بالاخره برای قطع کردن آن از اره استفاده می‌شود و حرکاتی در حین قطع کردن انجام می‌گیرد که خالی از خطر نیست. این فکر را نپسندیدم.» حتی پیشنهاد شد که مجروح را به تهران منتقل کنند. «گفتیم تهران هم جراح و اتاق عمل و خنثی‌کننده‌اش مثل وضع فعلی ما هست. چه فرق می‌کند، بهتر است خودمان کاری بکنیم.»

لابه‌لای بحث‌ها و سنجش گزینه‌ها، دکتر ناگهان تصمیم نهایی خودش را گرفت. «در یک لحظه با خودم فکر کردم سرانجام انسان در طول عمرش یک دفعه ممکن است مورد آزمایش قرار گیرد، حالا این آزمایش ممکن است الهی باشد یا اینکه جامعه می‌خواهد او را امتحان کند.» می‌گفت آن شب نوبت به امتحان من و کسانی که آنجا بودند رسیده بود. «من یکی تصمیم خود را گرفتم و گفتم به هر ترتیبی هست با اتکال به خداوند این کار را انجام خواهم داد. این شد که گفتیم اتاق عمل را آماده کنند.»

شاید از این عمل جان سالم به در نبریم

دکتر تابش از چند نفر خواست که در این عمل حضور داشته باشند و همراهی‌اش کنند، اما جز یک نفر به نام بهمن بلنده، دستار اتاق عمل، کسی با دکتر همراه نشد. دکتر هم به آنان اصرار نکرد. حتی دو بار – یک بار همان ابتدا و بار دوم پیش از ورود به اتاق عمل - به بهمن بلنده گفت شاید از این عمل جان سالم به در نبریم. پاسخ شنید «من تصمیم گرفته‌ام هر اتفاقی بیفتد همراه شما باشم» (طبق روایتی دیگر از دکتر تابش، دو نفر دیگر، خانم عامری و آقای نجفی متخصص بیهوشی نیز در این جراحی حضور داشتند).

اتاق عمل را آماده کردند و مجروح را آوردند. «از تلویزیون برای گزارش آمده بودند، که آن‌ها هم دوربین را تنظیم کردند و گذاشتند و رفتند و فقط من ماندم و دستیارم. البته پرسنل بیمارستان وسایل را برای ما آماده می‌کردند و هرچه می‌خواستیم در اختیارمان می‌گذاشتند.» هر دو نفر لباس ضد بمب - که بسیار سنگین بودند - پوشیدند، وارد اتاق عمل شدند و کارشان را شروع کردند (روایت دیگری هست که می‌گوید دکتر تابش از پوشیدن این لباس‌ها صرف‌نظر کرد، چون بسیار سنگین بودند و مانع اجرای درست کار جراحی می‌شدند). «من به آرامی دور بمب را خراش دادم و چیزی که کار را مشکل کرده بود فرورفتن شلوار مجروح به همراه بمب به داخل ران مجروح بود که آن را درآوردیم.» حین عمل چاقوی جراحی به بمب خورد و به قول دکتر تابش «اگر رحمت الهی نبود، می‌بایست بمب منفجر می‌شد.»

خلاصه به هر زحمتی که بود چاشنی و ماسوره را از ران مجروح بیرون کشیدند و تیم خنثی‌کننده بمب را خبر کردند. آنان آمدند و بمب را از کار انداختند. خطر انفجار بمب که از بین رفت، چند پزشک دیگر هم به تیم جراحی اضافه شدند و عمل را ادامه دادند. عملی که در مجموع نزدیک به چهار ساعت طول کشید و با موفقیت کامل، بدون آسیب به سیستم عصبی و وریدی مجروح، به پایان رسید.

منبع:روزیاتو

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی اخبار داغ فضای مجازی

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: عمل جراحی جنگ دکتر تابش عمل جراحی اتاق عمل

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۲۷۰۴۴۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روایتی از شوق همه‌جانبه معلم بروجنی در تربیت نسل آینده

معلمان به سبب ایثار و خدمت در راستای تحقق آرمان راستین، تلاش و مشقت بسیار بردوش نهادند تا به دانش‌آموزان خویش، دانش و تجربه را توأمان بیاموزند. - اخبار استانها -

به گزارش خبرگزاری تسنیم از شهرکرد، سختی و مشقتِ نهفته در راه علم‌آموزی را، چیزی به جز از عشق، درمان نیست و این عشقِ به تعلیم و تدریس است که معلمان را در مسیر آموزگاری پایدار کرده است. امام خمینی(ره) معلمی را شغل انبیاء خطاب کردند و در این باره فرمودند: نقش معلم در جامعه، نقش انبیاست. انبیا هم معلم بشر هستند.نقش بسیار حساس و مهمی است؛ و مسئولیت بسیار زیاد دارد.

سیدسارا بخشایش، دبیر نمونه استان چهارمحال وبختیاری که 16 سال سابقه خدمت در کسوت معلمی را دارد این بار در گفت‌و‌گو با خبرنگار تسنیم از شور و اشتیاق خود برای آموزگاری می‌گوید و لازمه گام نهادن در عرصه تعلیم و تربیت را عشق، اشتیاق و صبوری می‌داند.

وی در سال تحصیلی جاری به عنوان معلم نمونه مقطع متوسطه در سطح استان چهارمحال و بختیاری انتخاب شده است.

سارا بخشایش در استان چهارمحال وبختیاری، شهرستان بروجن الفبای علم را آموخت و به پاسداشت دانش آموزی از محضر معلمان دلسوزش، معلمی را پیشه کرد و در حال حاضر در دبیرستان‌های نمونه مجتهده امین و استعدادهای درخشان فرزانگان بروجن مشغول به تعلیم و تربیت نسل آینده است.

وی رشته شیمی را بسیار دوست داشت، اما دبیری شیمی را انتخاب کرد که در آن زمان پذیرش او در این گرایش تنها در دانشگاه کاشان که جزء دانشگاه‌های مطرح کشور به شمار می‌رفت امکان پذیر بود. در دوران دانشجویی نمی‌دانست که آیا می‌تواند معلمی را به عنوان شغل آینده بپذیرد یا نه و حتی در عشق و علاقه خود نسبت به حرفه دبیری تردید داشت که با گذشت زمان تردید او به عشق بی‌پایان او در راه تعلیم و علم آموزی تبدیل شد.

معلم نمونه استان چهارمحال و بختیاری عامل پذیرش سختی‌ها و گرفتاری‌های در مسیر پیش روی خود را عشق و علاقه‌ای می‌دانست که با گذشت زمان در کار و حرفه‌اش پررنگ‌تر می‌شد.

سارا بخشایش در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم در شهرکرد، اظهار داشت: یک معلم با تمام وجود تلاش می‌کند آنچه را که می‌داند به دانش‌آموزان خود بیاموزد و در این مسیر باید سختی‌های زیادی را به جان بخرد، سختی‌هایی که در هر دوره هست و هر بار به شکلی در می‌آید.

وی در ادامه خاطرنشان کرد: معلم از لحظه‌ای که پا در کلاس می‌گذارد، نمی‌تواند فارغ از دانش‌آموزانش باشد، زیرا ارتباط مستمر در طول زمان کلاس، لازمه معلمی است و تنها به آموزش و تدریس محدود نمی‌شود.

این معلم نمونه گفت: معلم باید همواره شرایط روحی و جسمی دانش‌آموزان خود را ارزیابی کند، چرا که بدون برقراری ارتباط با آن‌ها نمی‌تواند آموزش را به درستی پیش ببرد و من در جایگاه یک معلم تمام تلاشم بر این بوده است که قبل از معلمی، برای دانش‌آموزانم دوست باشم تا بتوانم همراه و مشوق خوبی برای آنها باشم.

بخشایش، مفهوم رنج تا گنج را از اعماق دل و باعشق و ارادت بسیار به تصویر کشید  و ادامه داد: در جامعه امروزی اساسی‌ترین کار، تعلیم و تربیت است و این رسالت مهم بر دوش معلمان است، زیرا معلم با نسل آینده‌ساز جامعه در ارتباط است و بی‌شک نتیجه کار او در دو حوزه آموزش و پرورش، روی آینده کشور بیش از هر عامل دیگری تأثیرگذار است.

آموزگار بروجنی در گوشه‌ای از سخنان خود، دلسوزی‌های یک معلم را نسبت به دانش آموزان و نسل آینده بازگو می‌کند و از اندیشه معلمی آموزگاران می‌گوید: یک معلم همچنان که خود را در برابر احوالات و سرنوشت عزیزانش مسئول می‌داند، به دانش‌آموزانش اهمیت می‌دهد و بدون هیچ چشم‌داشتی در راستای رسیدن آنها به اهدافشان می‌کوشد، چرا که در اندیشه معلمی، موفقیت دانش آموزان بهترین پاداش برای رسالت انبیایی او است.

این آموزگار با وجود گلایه‌هایی که از عدم توجه جامعه و برداشت و تصور اشتباه نسبت به حرفه معلمی داشت، صادقانه در مسیر علم آموزی خدمت کرده است و این گلایه‌ها موجب این نشده است که در شغلی که عاشقانه به آن عشق می‌ورزد کوتاهی کند.

انتهای پیام/7540

دیگر خبرها

  • روایتی از جدال یک هفته‌ای «یاس و امید» در دهکده چوبی سوخته شفت
  • «روایتگری» رویکرد جدید آموزش و پرورش است
  • تقارن نسل‌ها در موزه سپاهان (عکس)
  • مدافع استقلال باید جراحی کند
  • روایتی از شوق همه‌جانبه معلم بروجنی در تربیت نسل آینده
  • معرفی چند اثر خواندنی که در نمایشگاه کتاب تهران عرضه می‌شود/ از «نامه‌ای به آسمان» تا «تاکسی‌سواری»
  • ۱۰ گنج گمشده بزرگ تاریخ | داستان‌هایی خواندنی از گنج‌های مرموز دنیا
  • ستاره چلسی 10 روز بعد از جراحی برگشت! (عکس)
  • «توسعه خواندنی است» در راه نمایشگاه کتاب
  • فیلمبرداری «دست خدا» آغاز شد/ روایتی سینمایی از تصمیم زن عروسک‌فروش